شعر عاشقانه به دوزبانه اینگلیسی وفارسی
::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::
شعر عاشقانه به دوزبانه اینگلیسی وفارسی
شعر عاشقانه به دوزبانه اینگلیسی وفارسی
آپلود عکس , آپلود رایگان
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

صفحه اصلی عاشقانهشعر عاشقانه به دوزبانه اینگلیسی وفارسی

تعداد بازدید : 22
نویسنده پست
zed آفلاین



ارسال‌ها : 93
عضويت : 5 /12 /1392
محل زندگي : tehran
سن : 19
امتياز : 50
شعر عاشقانه به دوزبانه اینگلیسی وفارسی
I let it fall, my heart
And as it fell, you rose to claim it
It was dark and I was over
Until you kissed my lips and you saved me
My hands, they’re strong
But my knees were far too weak
To stand in your arms
Without falling to your feet
But there’s a side to you that I never knew, never knew
All the things you’d say, they were never true, never true
And the games you play, you would always win, always win
But I set fire to the rain
Watched it pour as I touched your face
Let it burn while I cry
‘Cause I heard it screaming out your name, your name
When laying with you
I could stay there, close my eyes
Feel you here, forever
You and me together, nothing is better
‘Cause there’s a side to you that I never knew, never knew
All the things you’d say, they were never true, never true
And the games you’d play, you would always win, always win
But I set fire to the rain
Watched it pour as I touched your face
Let it burn while I cried
‘Cause I heard it screaming out your name, your name
I set fire to the rain
And I threw us into the flames
Where I felt somethin’ die, ’cause I knew that
That was the last time, the last time
Sometimes I wake up by the door
Now that you’ve gone, must be waiting for you
Even now when it’s already over
I can’t help myself from looking for you
I set fire to the rain
Watched it pour as I touched your face
Let it burn while I cried
‘Cause I heard it screaming out your name, your name
I set fire to the rain
And I threw us into the flames
Where I felt somethin’ die
‘Cause I knew that that was the last time, the last time, oh
Oh, no
Let it burn, oh
Let it burn
Let it burn
ترجمه فارسی:
گذاشتم قلبم سقوط کنه
و در حالی که داشت سقوط میکرد تو بلند شدی تا فتحش کنی
همه جا تاریک بود و من به اخر خط رسیده بودم
تا اینکه تو منو بوسیدی و نجاتم دادی
دستهای من قوی ان
اما زانوانم اونقدر قوی نبودن
تا بتونم توی اغوشت محکم باشم
و به پات نیفتم
اما یه چیزی رو در مورد تو هیچوقت نمیدونستم…هیچوقت نمیدونستم
هر چیزی که گفتی هیچوقت راست نبود…هیچوقت راست نبود
و با این بازی هایی که در میاری تو همیشه برنده ای… همیشه برنده ای
اما من باران رو به آتش کشیدم
و بارشش رو درحالی که صورتت رو نوازش میکردم میدیدم
بذار باران مشتعل بشه در حالی که من گریه میکنم
چون من شنیدم!باران داشت اسم تو رو فریاد میزد…اسم تو
وقتی با تو ام
میتونستم اونجا بمونم و چشمامو ببندم
و برای همیشه تو رو کنار خودم احساس کنم
من و تو با هم هستیم و هیچ چیز بهتر از این نیست
اما یه چیزی رو در مورد تو هیچوقت نمیدونستم…هیچوقت نمیدونستم
هر چیزی که گفتی هیچوقت راست نبود…هیچوقت راست نبود
و با این بازی هایی که در میاری تو همیشه برنده ای… همیشه برنده ای
اما من باران رو به آتش کشیدم
و بارشش رو درحالی که صورتت رو نوازش میکردم میدیدم
بذار باران مشتعل بشه در حالی که من گریه میکردم
چون من شنیدم!باران داشت اسم تو رو فریاد میزد…اسم تو
من باران رو به آتش کشیدم
و خودم و تو رو به قلب شعله ها پرت کردم
اونجا بود که مردن یه چیزی رو حس کردم
چون میدونستم این آخرین بار بود…آخرین بار
بعضی وقت ها با صدای در از خواب بیدار میشم
حالا که رفتی باید منتظرت باشم
حتی حالا که این عشق تموم شده
نمی تونم دنبالت نگردم
من باران رو به آتش کشیدم
و بارشش رو درحالی که صورتت رو نوازش میکردم میدیدم
بذار باران مشتعل بشه در حالی که من گریه میکردم
چون من شنیدم!باران داشت اسم تو رو فریاد میزد…اسم تو
من باران رو به آتش کشیدم
و خودم و تو رو به قلب شعله ها پرت کردم
اونجا بود که مردن یه چیزی رو حس کردم
چون میدونستم این آخرین بار بود…آخرین بار
بذار مشتعل شه
بذار مشتعل شه
بذار مشتعل شه

جمعه 23 اسفند 1392 - 12:34
وب کاربر ارسال پیام نقل قول +1 امتياز گزارش



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.



تمامي حقوق محفوظ است . سيب بيستــــ : سيب بيستــــ